بررسي تأثير اولين ديدار با طرحواره درماني
من رئيس شما را نميشناسم. رازداري هويت حرفهاي ماست و ما بدون اجازه كتبي خودتان امكان ندارد حرفهاي شما را به ديگران منتقل كنيم.
فرانك: ولي انگار حرفهاي رئيس و بحثهاي جلسهي قبل خيلي شبيه به هم بود.
درمانگر: ما هرگز چنين كاري انجام نخواهيم داد.
فرانك و ژاكلين دو تا بچه داشتند. در جلسهي اول از آنها سؤال كرديم كه فرانك ميتواند در قبال شيطنت طبيعي بچهها خشمش را كنترل كند. فرانك و ژاكلين متفق القول بودند كه فرانك در اين باره مشكل ندارد. رفتار فرانك با بچهها عالي بود.
فرانك: نه. موضوع بچهها چيز ديگري است. دوران كودكي واقعاً مزخرفي داشتم. پدرم تا ميتوانست مرا به باد كتك ميگرفت. قسم خوردم كه براي بچههايم پدر خوبي باشم. هيچ گاه روي بچههايم دست بلند نكردم.
در واقع فرانك تنها يك بار كنترلش را از دست داد. چهار سال پيش بود كه در اثر ميگسالي نتوانست رفتار خودش را كنترل كند.
ما بلافاصله نسبت به احساس فرانك همدلي كرديم. فرانك سعي ميكرد با رفتار پدرش ناهمانندسازي كند و برخلاف پدرش در قبال فرزندانش، رفتاري سخت مهربانانه و عطوفتآميز داشت.
ماريان: سي و نه سال داشت. او هيچ گاه طعم يك رابطهي متعهدانه و عاشقانه را نچشيده بود.
ماريان به اين دليل براي درمان مراجعه كرده بود كه با مردها مشكل داشت.
ماريان: من به اين دليل براي درمان مراجعه كردم كه نگرانم نتوانم با مردها ارتباط سالم داشته باشم.
منبع:
http://maziyarjelveh.com/child-schema/
برچسب: طرحواره درماني،طرحواره درمانگر،